چهار حوزه مهم نوآوری در یک سازمان

چرا سازمان‌های بزرگ نمی‌توانند نوآوری داشته باشند؟

نویسنده:

جهش

تاریخ انتشار:

دوشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۱

زمان مطالعه:

7 دقیقه

چالش‌های اجرای نوآوری در سازمان‌های بزرگ!

چالش های نوآوری در شرکت ها

کتاب‌ها، مجلات، مقالات و حتی وبلاگ‌های زیادی تاکنون به مسئله‌ی ناتوانی در اجرای نوآوری در سازمان‌های بزرگ پرداخته‌اند. این منابع سعی کرده‌اند روش‌ها و ترفندهای گوناگونی را برای فرار از این عدم توانایی پیشنهاد کنند. اما مسئله این‌جاست که فارغ از مسئله‌ی پیشنهاد روش‌های حل این خلا، باید به این فکر کنیم که اصلا چرا باید شرکت‌ها و نهادهای بزرگ با چنین مشکلی مواجه شوند! بهتر است قبل از این‌که به فکر راه‌حل باشیم، دلیلِ وجود چنین نقصی را در سازمان شناسایی کنیم. سپس به فکر راه چاره باشیم.

بنابراین راه‌حل‌های مبتکرانه به ما می‌گویند که چطور در برابر چنین معضلاتی پاسخ دهیم. این‌که شما بدانید “چرا بسیاری از سازمان‌های بزرگ در نوآوری شکست می‌خورند”، باعث می‌شود که با نگاهی متفاوت به این مشکلات و معضلات بنگرید. در نهایت می‌توانید راه حل بهتری را هم پیشنهاد کنید. در ادامه همراه جهش باشید. قرار است همراه هم این دلایل و چالش‌ها را بررسی کنیم و علت آن‌ها را شناسایی نماییم.

چه دلایلی موجب می‌شوند که سازمان‌های بزرگ در اجرای نوآوری شکست بخورند؟

سازمان‌های بزرگ واقعا در نوآوری بد هستند؛ زیر آن‌ها به گونه‌ای “طراحی” شده‌اند که در نوآوری بد باشند! شاید این توصیف کمی باعث گیجیِ شما شود. پس اجازه دهید بیشتر در این رابطه توضیح دهیم. احتمالا با شرکت Gerber و تاریخچه‌ی آن آشنا باشید. در سال 1974 پتانسیل رشد این شرکت به طرز قابل توجهی رو به کاهش بود. به منظور افزایش سودآوری و مبارزه با فشارهای حاصل از محدودیت‌های موجود در راه‌حل‌های سودآور، این شرکت تصمیم گرفت که وارد یک زمینه شود که تا به حال به آن ورود نکرده بود: غذای بزرگسالان!

خوش‌بختانه این شرکت به منابع باکیفیتی از سبزیجات و میوه دسترسی داشت. تجهیزاتِ مورد نیاز برای ساخت و آماده‌سازی غذای بزرگسال را نیز در اختیار داشت. مسئله‌ای که گِربِر قصد مبارزه با آن را داشت؛ کاملا مشخص بود. میلیون‌ها آمریکاییِ پرمشغله اکثر ساعات روزانه‌ی خود را در محل کار سپری می‌کردند. از این رو وقتِ کمی برای سپری کردن در مقابل اجاق گاز داشتند. تیم گربر به خوبی می‌دانست که اگر بتواند محصولاتی مانند غذاهای فوری و سالم را برای بزرگسالان تدارک ببیند؛ رشد قابل توجهی خواهد دید.

اما گردونه به شکلِ متفاوتی چرخید! وقتی گربر محصولات خود را با این هدف عرضه کرد، به طرز فاجعه‌باری شکست خورد! جای تعجب ندارد که حجم عظیمی از محصولات این شرکت برگشت خوردند. اگر دارید می‌گویید “ایده‌ی گربر که خیلی خوب بود!”، باید بگوییم که بله این شرکت دقیقا کاری را کرد که باید می‌کرد. اما این شرکت هم دچارِ معضلِ “عدم توانایی در اجرای درست نوآوری” شده بود! چگونه؟ بگذارید دلایلِ آن را در بخش‌های آینده برای شما توضیح دهیم.

سازمان‌های بزرگ برای تخمین قیمتِ موفقیت خود، کوته‌بینانه عمل می‌کنند!

سازمان‌های بزرگ نه می‌توانند و نه قادر هستند که موفقیت‌های خود را فراموش کنند. به بیان ساده‌تر، موفقیت سایه‌هایی از طمع را بر روی این سازمان‌ها می‌اندازد. همین طمع هم تا حد زیادی نوآوری را در شرکت کور می‌کند. یک کلیشه‌ی معروف در میانِ مردم عادی و تاجران وجود دارد که می‌گوید:«اگر چیزی خراب نیست، پس آن را تعمیر نکن!»

این دقیقا همان اتفاقی بود که برای سازمان‌های بزرگی مانند یاهو، جی‌سی پِنی، مای اسپیس، نوکیا، بلک‌بری، بوردرز و… افتاد. شرکت‌های بزرگ در نوآوری شکست می‌خورند، چرا که کارمندان و عواملِ آن نمی‌خواهند سرمایه‌دارانی را که خانه‌های دوم، سوم و چهارم می‌خرند را ناراحت کنند.

زیرا مدل‌های کسب و کار، ساختارهای سازمانی و تیم‌های رهبری چنین شرکت‌هایی، سازگاری با روش‌های جدید تفکر و اجرای آن‌ها را سخت می‌دانند. ترس آن‌ها هم ناشی از عدم اطمینان است. به بیان دیگر، اغلب شرکت‌های بزرگ “خطرپذیر” نیستند. به همین دلیل، وقتی شرکت‌شان با موفقیت پیش می‌رود، به این فکر می‌کنند که:«خب کار من که خوب پیش می‌رود، چرا باید این وضع را عوض کنم؟» این اولین نشانه‌ای‌ست که نوآوری را در شرکت خفه می‌کند.

مهره‌هایی مخالف با نوآوری، آن هم در شرکت‌های بزرگ!

مهره های مخالف نوآوری

خب تا این‌جای کار با هم درباره‌ی عدم وجود ریسک‌پذیری در سازمان‌های بزرگ صحبت کردیم. بله! سازمان‌های بزرگ نمی‌خواهند نوآوری در شرکت‌های‎شان اجرا شود. نوآوری در این شرکت‌ها شکست می‌خورد، چرا که شرکت عملا دلش با پروژه‌های نوآورانه نیست. به عبارتی، دید خوبی نسبت به نوآوری ندارند. آن‌ها از این می‌ترسند نوآوری باعث ایجاد وقفه در روند صعودیِ رشد شرکت‌شان شود.

همه‌ی مباحث، پیشنهادات و توصیه‌هایی که در این زمینه می‌شود، در حقیقت به هیچ عنوان به عوامل “انگیزه‌کُش” نپرداخته‌اند. بلکه تنها چندین راه را پیشنهاد داده‌اند که این سازمان‌ها را با نوآوری آشتی دهند. در حالی‌که دلیلِ هر شرکت بزرگی برای مقابله با نوآوری یا شکست خوردن در آن می‌تواند متفاوت باشد. بنابراین، عدم توانایی سازمان‌های بزرگ در اجرای پروژه‌های نوآورانه به این نشانه نیست که آن‌ها دید تجاری ندارند. اگر چنین بود، این شرکت‌ها هرگز نمی‌توانستند در بازار تا این حد رشد کنند.

مسئله این‌جاست که گوشِ این تاجران و بازرگانان از این‌که “چطور باید زیرساخت‌های خود را تغییر دهند”، یا “چگونه باید ایده‌های خود را شکل دهند” پر شده است. شما هم حتما تمامیِ این سخنان را بارها شنیده‌اید. سخنانی که به شما می‌گویند چگونه باید افراد درست را استخدام کنید! اما اگر نگاهی به استراتژی‌های نوآورانه‌ بیندازید؛ می‌بینید که تمامی آن‌ها گویی چیزی را کم دارند! حالا دلیلِ آن چیست؟

تمرکز بیش از حد شرکت‌های بزرگ بر روی سودزایی!

تمرکز بیش از حد روی سود

یکی دیگر از دلایلی که باعث می‌شود سازمان‌های بزرگ نتوانند خوب روی نوآوری کار کنند؛ تمرکز بیش از حد آن‌ها روی به ترازو کشیدن ایده‌های نوآورانه است. البته که نوآوری را همیشه نمی‌توان به چارچوبِ آزمایشگاه‌های گران محدود کرد و گاهی، نوآوری جایی در خارج از این شرکت‌ها قرار دارد.

اما مسئله این‌جاست سودزایی باعث می‌شود بسیاری از شرکت‌ها، گاهی از هدف اصلی نوآوری دور بمانند. بنابراین شرکت یا در پروژه‌ی نوآوری شکست می‌خورد، چرا حساب زیادی روی آن باز می‌کند. یا کلا به دلیل این‌که بسیار محتاطانه عمل می‌کند، از نوآوری کنار می‌کشد. بیایید به بهانه‌ها و دلیل‌تراشی‌های برخی از تاجرانِ این سازمان‌های بزرگ نگاهی بیندازیم:

1. “ما مشتریان خود را خوب می‌شناسیم. خوب می‌دانیم که آن‌ها یک چیز جدید می‌خواهند”

خیر! این جمله تقریبا هرگز جامه‌ی حقیقت به خود نمی‌پوشاند. بسیاری از شرکت‌ها، دیدِ اغراق‌مانندی از نیازهای مشتریان خود دارند. چگونه می‌توان مشتری‌محور بود، وقتی که بسیاری از شرکت‌ها حتی با مفهومِ حقیقیِ این واژه آشنایی ندارند؟

2. “آینده مهم‌تر از زمان حال است؛ ما می‌خواهیم به آینده بچسبیم”

البته که هر تاجری باید آینده‌نگر باشد. اما متاسفانه بسیاری از سازمان‌های بزرگ چنان در پروژه‌های آینده‌نگرانه غرق شده‌اند؛ که این امر جلوی دید آن‌ها نسبت به نیازهای حالِ حاضر را می‌گیرد. این را نباید فراموش کرد.

3. “ما بیش از حد «فرآیندگرا» هستیم و نوآوری دیوانگی‌ست”

نوآوری تنها با نظم و انضباط فرصتِ رشد پیدا می‌کند. برخی از سازمان‌های بزرگ نیز با این بهانه، مدت زیادی چرخ دنده‌های نوآورانه‌ی سیستم خود را خاموش نگه می‌دارند. اما مسئله زمانی جالب می‌شود که ناگهان این چرخ دنده‌ها روشن شوند. مسلما این شگرد با مدلِ کسب و کار شرکت متفاوت است. بنابراین احتمال شکست در آن بالا می‌رود.

برخی از مدیران سازمان‌های بزرگ هم “محدود بودن مارجین‌های تجاری” خود را بهانه می‌کنند. مسلما در چنین زمان‌هایی، زدن به دل ایده‌های نوآورانه ممکن است خارج از محدوده‌ی رشد شرکت باشد و با شکست مواجه شود.

سازمان‌های بزرگ به دلیل “نوآوری مخرب” جو زده می‌شوند!

نوآوری مخرب

سازمان‌های بزرگی مانند گربر ایده‌هایی عالی دارند. بله در این شکی نیست که ایده‌ی گربر عالی بود. اما این شرکت‌ها ناگهان از مسیری که تا به حال پیموده بودند، بیرون می‌زنند. درست مانند این‌‌که شما ساعت‌هاست در یک جاده‌ی صاف حرکت کنید؛ اما ناگهان از این مسیر بیرون بزنید و وارد یک مسیرِ خاکی و چه بسا طی نشده شوید. شاید بگویید “خب این برای بعضی‌ها جواب می‌دهد!”. بله! حق با شماست و پارادوکس دقیقا همین‌جا دیده می‌شود.

سازمان‌های بزرگ درست مانند آن جاده‌ی صاف هستند. هر کدام از این سازمان‌ها محدودیت‌هایی دارند؛ که ما آن را به گاردریل این جاده تشبیه می‌کنیم. بنابراین بدیهی‌ست که پیش از آن‌که بخواهند از نوآوری در جهتِ سودزایی استفاده کنند؛ باید کاملا با محدودیت‌های خود آشنا شوند و این نوآوری را با محدودیت‌های خود تطبیق دهند.

کپی لینک مطلب
کپی شد!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب پیشنهادی

آخرین اخبار دنیای کسب‌وکار، استارتآپ و سرمایه گذاری را از جهش مدیا دنبال کنید.

جهش مدیا
خبرنامه جهش

با عضویت در خبرنامه، از تازه‌های دنیای کسب و کار، نوآوری و سرمایه‌گذاری باخبر شوید.